مطالبی در مورد ایران زمین
منشور حقوق بشر کوروش کبیر
کورش کبیر on 03/20/2010 at 5:55am (UTC) | | ١. ...
٢. ... همه جهان.
٣. ... مرد ناشايستي (بنام نبونيد) به فرمانروايي كشورش رسيده بود.
٤. ... او آيينهاي كهن را از ميان برد و چيزهاي ساختگي بهجاي آن گذاشت.
٥. معبدي به تقليد از نيايشگاه ازگيلا Esagila براي شهر اور Ur و ديگر شهرها ساخت.
٦. او كار ناشايست قرباني كردن را رواج داد كه پيش از آن نبود... هر روز كارهايي ناپسند ميكرد، خشونت و بدكرداري.
٧. او كارهاي ... روزمره را دشوار ساخت، او با مقررات نامناسب در زندگي مردم دخالت ميكرد، اندوه و غم را در شهرها پراكند. او از پرستش مردوك Marduk خداي بزرگ روي برگرداند.
٨. او مردم را به سختي معاش دچار كرد، هر روز به شيوهاي ساكنان شهر را آزار ميداد، او با كارهاي خشن خود مردم را نابود ميكرد... همه مردم را.
٩. از ناله و دادخواهي مردم، انليل Enlil خداي بزرگ (= مردوك) ناراحت شد... ديگر ايزدان آن سرزمين را ترك كرده بودند (منظور آباداني و فراواني و آرامش).
١٠. مردم از خداي بزرگ ميخواستند تا به وضع همه باشندگان روي زمين كه زندگي و كاشانهاشان رو به ويراني ميرفت، توجه كند. مردوك خداي بزرگ اراده كرد تا ايزدان به بال بازگردند.
١١. ساكنان سرزمين سومر Sumer و اكد Akad مانند مردگان شده بودند. مردوك به سوي آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
١٢. مردوك به دنبال فرمانروايي دادگر در سراسر همه كشورها به جستوجو پرداخت، به جستوجوي شاهي خوب كه او را ياري دهد.
آنگاه او نام كورش پادشاه انشان Anshan را برخواند، از او بهنام پادشاه جهان ياد كرد.
١٣. او تمام سرزمين گوتي Guti و همه مردمان ماد را به فرمانبرداري كورش درآورد. كورش با هر ”سياه سر” (منظور همه انسانها) دادگرانه رفتار كرد.
١٤. كورش با راستي و عدالت كشور را اداره ميكرد. مردوك خداي بزرگ با شادي از كردار نيك و انديشه نيك اين پشتيبان مردم خرسند بود.
١٥. بنابر اين او كورش را بر انگيخت تا راه بابل را در پيش گيرد، در حالي كه خودش همچون ياوري راستين دوشادوش او گام بر ميداشت.
١٦. لشكر پرشمار او كه همچون آب رودخانه شمارشناپذير بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در كنار او ره ميسپردند.
١٧. مردوك مقدر كرد تا كورش بدون جنگ و خونريزي به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلايي ايمن داشت. او نبونيدشاه را به دست كورش سپرد.
١٨. مردم بابل، سراسر سرزمين سومر و اكد و همه فرمانروايان محلي فرمان كورش را پذيرفتند. از پادشاهي او شادمان شدند و با چهرههاي درخشان او را بوسيدند.
١٩. مردم سروري را شادباش گفتند كه به ياري او از چنگال مرگ و غم رهايي يافتند و به زندگي بازگشتند. همه ايزدان او را ستودند و نامش را گرامي داشتند.
٢٠. منم كورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اكد، شاه چهارگوشه جهان.
٢١. پسر كمبوجيه، شاه بزرگ، شاه انشان، نوه كورش، شاه بزرگ، شاه انشان، نبيره چيش پيش، شاه بزرگ، شاه انشان.
٢٢. از دودماني كه هميشه شاه بودهاند و فرمانروايياش را بل Bel (خدا) و نبو Nabu گرامي ميدارند و با خرسندي قلبي پادشاهي او را خواهانند.
آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم؛
٢٣. همه مردم گامهاي مرا با شادماني پذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياري نشستم.
مردوك دلهاي پاك مردم بابل را متوجه من كرد... زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم.
٢٤. ارتش بزرگ من به آرامي وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد.٢٥. وضع داخلي بابل و جايگاههاي مقدسش قلب مرا تكان داد... من براي صلح كوشيدم. نبونيد مردم درمانده بابل را به بردگي كشيده بود، كاري كه در خور شان آنان نبود.
٢٦. من بردهداري را برانداختم، به بدبختيهاي آنان پايان بخشيدم. فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند، فرمان دادم كه هيچ كس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند، مردوك از كردار نيك من خشنود شد.
٢٧. او بر من، كورش، كه ستايشگر او هستم و بر كمبوجيه پسر من و همچنين بر همه سپاهيان من،
٢٨. بركت و مهربانياش را ارزاني داشت. ما همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم. به فرمان مردوك همه شاهان براورنگ پادشاهي نشسته اند.
٢٩. همه پادشاهان سرزمينها جهان، از درياي بالا تا درياي پايين (درياي مديترانه تا خليج فارس)، همه مردم سرزمينهاي دور دست، همه پادشاهان آموري Amuri، همه چادرنشينان.
٣٠. مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا آشور و شوش.
٣١. من شهرهاي آگاده Agadeh، اشنونا Eshnuna، زمبان Zamban، متورنو Meturnu، دير Der، سرزمين گوتيان و همچنين شهرهاي آن سوي دجله كه ويران شده بود را از نو ساختم.
٣٢. فرمان دادم تمام نيايشگاههايي را كه بسته شده بود، بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاهها را به جاهاي خود بازگرداندم. همه مردماني را كه پراكنده و آواره شده بودند به جايگاههاي خود برگرداندم، خانههاي ويران آنان را آباد كردم.
٣٣. همچنين پيكره خدايان سومر و اكد را كه نبونيد بدون واهمه از خداي بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودي مردوك به شادي و خرمي،
٣٤. به نيايشگاههاي خودشان بازگرداندم، باشد كه دلها شاد گردد. بشود كه خداياني كه آنان را به جايگاههاي مقدس نخستينشان بازگرداندم،
٣٥. هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايم خواستار زندگاني بلند باشند. بشود كه سخنان پربركت و نيكخواهانه برايم بيابند، بشود كه آنان به خداي من مردوك بگويند: كورششاه، پادشاهي است كه تو را گرامي ميدارد و پسرش كمبوجيه.
٣٦. بيگمان در روزهاي سازندگي، همگي مردم بابل پادشاه را گرامي داشتند و من براي همه مردم جامعهاي آرام مهيا ساختم و صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا كردم.
٣٧. ...
٣٨. ... باروي بزرگ شهر بابل را استوار گردانيدم...
٣٩. ... ديوار آجري خندق شهر را،
٤٠. كه هيچيك از شاهان پيشين با بردگان به بيگاري گرفته شده به پايان نرسانيده بودند،
٤١. ... به سرانجام رسانيدم.
٤٢. دروازههايي بزرگ براي آنها گذاشتم با درهايي از چوب سدر و روكشي از مفرغ ...
٤٣. ...
٤٤. ...
٤٥. ... براي هميشه | | |
|
نصایح حضرت زرتشت به فرزندش
حضرت زرتشت on 03/05/2010 at 1:58pm (UTC) | | آنچه را گذشته است فراموش کن و ازآنچه نرسیده است رنج و اندوه مبر
قبل از جواب دادن فکر کن
هیچکس را تمسخر مکن
نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
خود برای خود، زن انتخاب کن
به شرر و دشمنی کسی راضی مشو
تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
کسی را فریب مده تا دردمندنشوی
از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی
راستگو باش تا استقامت داشته باشی
متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی
مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی
سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
روح خود را به خشم و کین آلوده مساز
هرگز ترشرو و بدخو مباش
در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند
اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده
دورو و سخن چین مباش
در انجمن نزدیک دروغگو منشین
چالاک باش تا هوشیار باشی
سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی
اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری
با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد.. | | |
|
|